چند دقیقه ای مونده به پنج عصر، آسمون تاریکِ تاریکه خبری از خورشید نیست مثل اینکه از اولشم خبری نبوده!اینجا روزها کوتاست، شبها بلند و تاریک! و این دست نوشته های آلوده، این آه نگاشت بی پروا، این درد و این کنایه های بی معنا، از من است، غریبه ای به غربت آشنا... ... غریبه به وب نوشتِ من خوش آمدی (امیررضا رضوی) ...

۱۳۸۶ دی ۱, شنبه

شکر خدای را واسه همه دردها، شکر خدای را، که

...
شکر خدای را، که عشق را آفرید
...
اگر تقدیر این چرخ گردون، تنها بر پایۀ بی چون و چرای منطق استوار بود،
اگر تهی از هر حسی، هر عملی تنها معلول علتی بود،
اگر نمی شد گاهی دیوانه بود،
اگر پروانه ای بر آتش نمی زد، مجنونی آواره نمی شد، کسی دل نمی داد، کسی بی خویش نمی شد ...
...

اگر کسی عاشق نمی شد، چه بی رنگ بود زندگی، چه تهی بود زیستن و چه بی معنا رفتن
...
شکر خدای را، که عشق را آفرید، شکر

هیچ نظری موجود نیست:

Amir Razavi's shared items