چند دقیقه ای مونده به پنج عصر، آسمون تاریکِ تاریکه خبری از خورشید نیست مثل اینکه از اولشم خبری نبوده!اینجا روزها کوتاست، شبها بلند و تاریک! و این دست نوشته های آلوده، این آه نگاشت بی پروا، این درد و این کنایه های بی معنا، از من است، غریبه ای به غربت آشنا... ... غریبه به وب نوشتِ من خوش آمدی (امیررضا رضوی) ...

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

دَم

دَم، گذشته برای رخوتِ آرامِ بهارو
بازدَمی نیست در این برزخِ تلخِ خواب
و نگاهیست که مانده خیره در بیگانگیِ خاموشِ سراب

مرا از تلخیِ فراق، ملالی نیست
مرا از بیگانگیِ شب، آهی نیست

خویشتنم به یغما بُرداست، این گذارِ ناآرامِ زمان

Amir Razavi's shared items